درباره وبلاگ

خوش اومدید من مهسا هستم خوشحالم كه به وبلاگ من سر زديد ...دوستون دارم...
موضوعات
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان چشم بارانى و آدرس cheshmbarani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 456
بازدید کل : 70586
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

چشم بارانى
دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: 4:2 ::  نويسنده : mahsa       



حس پايان در وجودم موج ميزنه ، ميخوام تموم بشم .

كنار پنجره ايستادم و به در نگاه ميكنم ، قرار بود امروز بياي .

دوست داشتم لحظه پايانم كنارم باشي و ببينمت ، اما دير كردي

دارم هر لحظه به پايان راه نزديكتر ميشم ، انگار سرعت زمان

صدها برابر شده ، به عقربه ها نگاه ميكنم و ملتمسانه ميگم آرومتر ،

توروخدا آرومتر

هنوز نديدمش ، هنوز منتظرم ، هنوز . . .

اما عقربه ها بي اعتنا تر با عجله دارن حركت ميكنن

دستام ميلرزه و نفسام به شماره افتاده چقدر سردمه ، از اين لرزش

دستام ميترسم

ياد گذشته ها افتادم همون روزايي كه هيچوقت نتونستم از ته دلم بخندم

همون روزايي كه لبخند ميزدم تا تمام دردمو توي لبخندم پنهان كنم

همون روزايي كه تكه هاي خرد شده ام رو تويه  خلوتم كنار هم ميذاشتمو

هيچ راهي براي سرهم كردنش پيدا نميكردم و آروم اشك ميريختم

بذار يكم دورتر برم ،

ياد روزي افتادم كه برا اولين بار ديدمت و چه احمقانه عاشقت شدم

بدنم سردتر شده و نفسم ديگه درنمياد ولي هنوز منتظرم بياي

يه بغض توي گلوم قلبمو قلقلك ميده و تمام تلاششو ميكنه از چشماي

سرخ شده ام فوران كنه ، ولي چشمه اشكم خشك شده

ميبيني با من چه كردي ؟ حتي ديگه اشكي برام نمونده .



تو سكوت اتاق صداي باز شدن در پيچيد و بالاخره تو آمدي

چقدر مردده صداي قدم هات ، توان اينكه برگردمو به استقبالت بيامو ندارم

صداي قدم هات ساكن شد و تو پشت سرم ايستادي

و ميگي سلام . . .

ميخوام جواب سلامتو بدم اما ديگه نفس ندارم

دير كردي و من لحظه رسيدنت به پايان رسيدم  ، منو تو آغوشت گرفتي و

چه بي صدا اشك ميريزي ، گرمي آغوش تو و تن سرد من

كنارت ايستادم و تن سردم رو به آغوش گرفتي و اشك ميريزي و ناله ميكني

چقدر آشناست جملاتت

دوستت دارم ، به خدا دوستت دارم

ولي چقدر دير ، وقتي كه به پايان رسيدم

وقتي كه نبودم تا اشكاي داغتو از روي گونه ات پاك كنمو بگم عزيزم گريه نكن

اين روزا ميگذره و يه روزي بالاخره خنده و شادي راهشو گم ميكنه و زنگ

در خونه مارو هم ميزنه و مهمونمون ميشه

چقدر تلخه وقتي از جسمم جدا شدم اشكاي داغتو  ديدم و

 دوستت دارم گفتنتو شنيدم و ناخوداگاه گريه كردم براي تمام

اشكهايي كه ريختم و نديدي و دوستت دارم هايي كه گفتم و نشنيدي

و چه تلخ به پايان رسيدم .



نظرات شما عزیزان:

رز
ساعت12:05---21 شهريور 1391
سلام مهسا جان
من اسم رزه
از وبلاگت خوشم اومد نامرد


miladcse
ساعت0:22---16 شهريور 1391
واقعا شعرات منو ديونه خودش ميكنه.ممنون مهسا جانپاسخ:خوشحالم که خوشت اومد ممنون از نظرت

miladcse
ساعت0:21---16 شهريور 1391
فاك يو هستم.با نام مستأرم اومدم.بهترين وبلاگ پارسي زباني هستي ك ديدم

فاك يو
ساعت0:18---16 شهريور 1391
اينقد وبلاگت خوبه ك نميتونم ازش دل بكنم.مهسا جان

فاك يو
ساعت0:14---16 شهريور 1391
عاشق وبلاگت شدم

miladcse
ساعت17:51---30 مرداد 1391
بلاگت خوبه عزيزم اما بازم ميگم بهتر از اينم ميشه.
پاسخ:ممنون میلاد جون


رامین
ساعت0:03---24 مرداد 1391
سلام

آبجی وبلاگ قشنگی داری ولی یکم عکساشو زییاد کن.بمنم سر بزن.پاسخ:ممنون رامین چشم حتما مرسی از نظرت


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: